آقا اجازه هست
باز كنم پنجرهام را به روي عاطفهي نور؟
و چشم بدوزم به چشم زندگي
از همين فاصلهي دور
آقا اجازه هست
كه يك روز از اين سيصد و شصت و پنج عدد روز
خودم باشم؟
از هر چه نبايد و بايد جدا باشم
جاريتر از آفتاب بخوابم به روي سبز علف
فراتر از پرنده بنشينم به روي شاخههاي درخت
با باد و كبوتر و ماهي
- ماهيان خوشبخت آفتابي -
با رودخانه و شرشر باران يكي شوم
از هر چه ايست
نكن
نه
رها شوم ؟
آقا اجازه هست
خواب عشق ببينم
و زندگيام را بسپارم به آيههاي
بوسه و
نور
از نخ و سوزن
رخت و اطو
اجاق و سماور بپرهيزم
با آسمان و خيال
شعر و شعور لحظههاي دور در آميزم؟
آقا اجازه هست
به همسايهام بگويم سلام!
و شال ببافم براي رهگذري از نسوجِ گريههاي غروب؟
آقا اجازه هست
بدون اجازه ازين ديار
كوچ كنم به سجدهگاه گل سرخ در دشتهاي بهار
آقا اجازه هست ؟
اجازه
اجازه
اجازه هست؟
بخندم به هر چه هست
وبگويم ياساي تو خطاست
اين عدل نارواست؟
Nâhid Kabiri ( ناهید کبیری ) (Kermanshah, Irán 1948). Socióloga, poeta y autora de relatos