آب سیاه
شقایقها اول آمدند وملخ ها
بعد وقت باد
این تمام کودکی ی چشمهای تو بود
پیش از آب سیاه و تیغ
رشتههای هزار مسجد
از گلهای دیوانه رد میشد
اول شقایقها رفتهاند
بعد مادربزرگ و
اتاق نمور شازده
عکس اوپنهایمر و پاتریس لومومبا
مبل قرمز در حراجیی الیاس
چارقدهای بتهدار آبی رد شدند
آکاردئون و پرچمهای عزا
ترک ها کردها
عموهایم با عکسشان ته قلیان
مادرم در صف اول نماز جمعه پشتش به من
برادرم عضو بسیج
اول ملخها می آیند و بعد شقایقها
نه
اول شقایقها رفته بودند
و ملخها...
گودی چشم از پرف پر میشد
درههای زمستان سفید است
بعد تیغ و آبهای سیاه ...
Azita Ghahreman ( ازيتا قهرمان ) (Mashhad, Irán, 1962). Poeta y traductora.