اندوهگين مباش
كشاورزان گفتند اين را
وروز بالا آمد
و كرانه ها
چون تمشكي وحشي چشيده شد
اندوهگين مباش
اين رنگ رنگ جهان رقاصه اي ست
با زينت تبتي
با بازوهايي فراخ
غلتان غلتان بر ميز قمار
در عصري غبارگون
سوار بر پوست آهو
وباز غلتان غلتان سكه اي بر ميز قمار
مرا كتابت كن
مرا كتابت كن
ترا كتابت كردم
روز بالا آمد
چوپانان باز گشتند از كرانه ها
و نبشتم
البته تو را
و البته كتابت كردم تو را
در انحناي پوست آهو
و من البته البته
از اين خداي ودايي
يا اين شب ششم سرطان
نه من همان پيمانه ي نخستين ام
رداي پيشين خليفه ام
در وصفي بخارايي
همان دمادمم
واسب پير اين شاهزاده ي اسماعيلي
كتابت كن اولين را
به آن كه نمي داند
روز را وروز را
دست بسته كت بسته
فرياد بزن براي سلول 76 زندان وكيل آباد
نقش ها بر هم نبشته شدند
و آزادي كشان كشان به زندان خليفه در راه
راه است و راه و راه
لختي راه و لختي ادامه ي راه .
Kamran Mir Hazar (Daikondy, provincia del centro de Afganistán, 1976). Periodista, ensayista, editor y poeta. Fundador y editor jefe de Kabul Press y Refugee Face. Ha ganado varios premios por su labor en defensa de los derechos humanos y la libertad de expresión en Afganistán.